چه چیزی برخی جوامع را از بقیه ثروتمند تر میکند؟ چرا بانک ها ورشکسته میشوند؟ مالیات چقدر باید باشد؟ اینها سوالاتی هستند که اقتصاددانها باید به آنها پاسخ دهند، اما اغلب بر سر آن اختلاف نظر دارند. از دید یک انسان عادی، اقتصاد یک زبان ناشناخته است: زبانی سرشار از اصلاحات پیچیده و ریاضیات پیشرفته. اخبار اقتصادی از دید چنین فردی غیر قابل درک است و نمیفهمد چرا قیمت سهام بالا و پایین میرود و اقتصاد از یک بحران به دامن بحران بعید میافتد. در حقیقت، زیر جبه اصلاحات تخصصی اقتصاد، این دانش از چند اصل ساده بیشتر تشکیل نشده است.
ما در اقتصادبه زبان ساده گوشه ای از نظریات در باب عملکرد اقتصاد و نحوه مدیریت آن را به شما نشان خواهیم داد.
از نظر اقتصاد، رفاه را باید از منظر ترجیحات فرد در نظر گرفت: این که فرد ترجیح میدهد چه چیزی را جای چه چیزی داشته باشد. اما از آنجا که منابع محدود هستند، میزان برآورده کردن ترجیحات افراد حد و اندازه مشخصی دارد. افراد به شکل ((محدودیت بودجه)) با این مسئله روبهرو میشوند: آنها فقط تا جایی میتوانند خواستههای خود را برآورده کنند که پول کافی برای خرید کالا و خدمات داشته باشند. با این کار، آنها نفع یا رفاه را برای خود بیشینه میکنند.
البته نمیتوان تمامی خواستههای یک فرد را تعیین کرد و به همین دلیل، اقتصاددانها اغلب به مسئله به چشم ((ترجیحات نسبی)) نگاه میکنند: اگر زنی را ببینیم که پول خود را صرف خرید شلوار جین میکند، در حالی که با همان پول میتواند دامن بخرد، میتوانیم این طور نتیجه بگیریم که او شلوار را به دامن ترجیح میدهد. از این منظر، اقتصاد میکوشد توضیح دهد که افراد چطور به بیشتر یا کمتر شدن محدودیت بودجهای خود در نتیجه تغییر قیمت ها و درآمد واکنش نشان خواهد داد.
نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید