چه چیزی برخی جوامع را از بقیه ثروتمند تر میکند؟ چرا بانک ها ورشکسته میشوند؟ مالیات چقدر باید باشد؟ اینها سوالاتی هستند که اقتصاددانها باید به آنها پاسخ دهند، اما اغلب بر سر آن اختلاف نظر دارند. از دید یک انسان عادی، اقتصاد یک زبان ناشناخته است: زبانی سرشار از اصلاحات پیچیده و ریاضیات پیشرفته. اخبار اقتصادی از دید چنین فردی غیر قابل درک است و نمیفهمد چرا قیمت سهام بالا و پایین میرود و اقتصاد از یک بحران به دامن بحران بعید میافتد. در حقیقت، زیر جبه اصلاحات تخصصی اقتصاد، این دانش از چند اصل ساده بیشتر تشکیل نشده است.
ما در اقتصادبه زبان ساده گوشه ای از نظریات در باب عملکرد اقتصاد و نحوه مدیریت آن را به شما نشان خواهیم داد.
اقتصاددان ها معمولا مصرف کنندگان و شرکت ها را منطقی میدانند، از لحاظ این که آنها اعمالی را انجام میدهند که بیشترین سود را در مقابل هزینهها برایشان به دنبال خواهد داشت. اما مشاهده انتخاب مردم نشان داده است این مسئله با رفتار آنها در دنیای واقعی بسیار تفاوت دارد. شاخه جدید اقتصاد به نام «اقتصاد رفتاری» به بررسی همین موضوع میپردازد. به عنوان مثال، اقتصاد استاندارد ادعا میکند مردم رفتار یکنواختی نسبت به ریسک دارند؛ آنها معمولا ریسک گریز هستند و ترجیح میدهند یک نتیجه امن را به نسبت گزینه پرریسک و پر سودتر به دست بیاورند. اقتصاد رفتاری نشان داد است افراد در مقابل سود و ضرر احتمالی رفتار متفاوتی از خود نشان میدهند؛ در مقابل سود آنها ریسک گزیز میشود، اما در مقابل ضرر خاضر به ریسک کردن میشوند و حاضرند برای فرار از زیان احتمالی هر کاری بکنند. به نظر میرسد افراد تا حد مشخصی بیشتر از شکست بدشان میآید تا این که به سود علاقه نشان دهند. یکی از نتایج این مسئله،«اور دارایی»است: افراد ارزش بیشتری برای خودرویی قائل هستند که صاحب آن هستند، تا خودرویی که آن را در نمایشگاه میبینند. یک انسان اقتصادی عاقل ارزش یکسانی برای هر دو خودرو قائل است و مهم نیست صاحب آن باشد یا نباشد.
نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید