چه چیزی برخی جوامع را از بقیه ثروتمند تر میکند؟ چرا بانک ها ورشکسته میشوند؟ مالیات چقدر باید باشد؟ اینها سوالاتی هستند که اقتصاددانها باید به آنها پاسخ دهند، اما اغلب بر سر آن اختلاف نظر دارند. از دید یک انسان عادی، اقتصاد یک زبان ناشناخته است: زبانی سرشار از اصلاحات پیچیده و ریاضیات پیشرفته. اخبار اقتصادی از دید چنین فردی غیر قابل درک است و نمیفهمد چرا قیمت سهام بالا و پایین میرود و اقتصاد از یک بحران به دامن بحران بعید میافتد. در حقیقت، زیر جبه اصلاحات تخصصی اقتصاد، این دانش از چند اصل ساده بیشتر تشکیل نشده است.
ما در اقتصادبه زبان ساده گوشه ای از نظریات در باب عملکرد اقتصاد و نحوه مدیریت آن را به شما نشان خواهیم داد.
منابع محدود هستند: در هر نقطه از زمان میزان گندم، ذغال و سیمانی که دست به دست میشود، مشخص و محدود است. میتوان از منابع به شکل های مختلفی استفاده کرد : میتوان از سیمان برای ساختن خانه های جدید یا بازسازی استفاده کرد: از گندم برای تولید خوراکی های متنوع و برای تغذیه افراد مختلف استفاده میشود.خانه های جدید کارخانه های بهتر و مواد غذایی ارزشمند همگی مهم اند، ولی از آنجایی که منابع محدود است، نمیتوانیم همه آنها را باهم داشته باشیم: نحوه انتخاب ما بین آنها یکی از پرسش هی اساسی اقتصاد است. اقتصاددان ها به مسائل به چشم بده بستان نگاه میکنند: گزینه های رقیب هر کدام هزینهها و مزایایی دارند، اما بهترین آنها گزینه ای است که مزیت ها را در مقابل هزینهها به بیشینه میزان خود برساند. تحلیل این بده بستان که در تخصیص منابع محدود انجام میشود، یکی از اصول اقتصاد مدرن است. اقتصاددانی انگلیسی((لیونل رابینز)) این بده بستان را به این صورت تعریف کرده است: (( علمی که رفتار انسانی را به شکل رابطه میان اهداف و ابزارهای محدودی که مصارف مختلفی دارند، مطالعه میکند)). اقتصاددان ها اعتقاد دارند که بازار راه خوبی برای تصمیم گیری میان این مصارف در اختیار انسان ها قرار میدهد.
نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید