چه چیزی برخی جوامع را از بقیه ثروتمند تر میکند؟ چرا بانک ها ورشکسته میشوند؟ مالیات چقدر باید باشد؟ اینها سوالاتی هستند که اقتصاددانها باید به آنها پاسخ دهند، اما اغلب بر سر آن اختلاف نظر دارند. از دید یک انسان عادی، اقتصاد یک زبان ناشناخته است: زبانی سرشار از اصلاحات پیچیده و ریاضیات پیشرفته. اخبار اقتصادی از دید چنین فردی غیر قابل درک است و نمیفهمد چرا قیمت سهام بالا و پایین میرود و اقتصاد از یک بحران به دامن بحران بعید میافتد. در حقیقت، زیر جبه اصلاحات تخصصی اقتصاد، این دانش از چند اصل ساده بیشتر تشکیل نشده است.
ما در اقتصادبه زبان ساده گوشه ای از نظریات در باب عملکرد اقتصاد و نحوه مدیریت آن را به شما نشان خواهیم داد.
اقتصاددان آلمانی قرن نوزدهم، «ارنست انگل»، یک الگوی پایه را در رابطه بین هزینه غذا و درآمد شناسایی کرد. او اعتقاد داشت که وقتی درآمد بالا میرود، مردم هزینه خوراکیهای خود را به میزان کمتری افزایش میدهند و به همین علت، نسبت درآمدی که به غذا تخصیص مییابد در کل کاهش پیدا میکند. کسی که یک شبه درآمدی که سه برابر پیدا میکند، بعید است که هزینه غذا خود را هم یک شبه سه برابر کند، مگر اینکه از فقر کامل پا بیرون گذاشته باشد. این قانون نشان میدهد که فقرا درصد بالاتری از درآمد خود را صرف خورد و خوراک میکنند. خانواده های خیلی فقیر در کشورهای در حال توسعه اغلب بخش عمده درآمد خودشان را صرف خوراکهای ساده میکنند. این را در مقابل مصرف کنندگان در کشورهای ثروتمند قرار دهید که با درآمد خود میتوانند یک سبد کالای کامل را خریداری کنند. از مسکن و سفر گرفته، تا تعطیلات و سرگرمی. در این میان، خوراکی تنها سهم اندکی را به خود اختصاص میدهد. قانون انگل نشان دهند آسیب پذیری فقرا در قبال بالا رفتن قیمت خوردوخواک است اگر بخش اعظم درآمد آنها صرف غذا میشود، با بالا رفتن قیمتها آنها دیگر قادر به سیر کردن شکم خود نخواهند بود.
نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید