چه چیزی برخی جوامع را از بقیه ثروتمند تر میکند؟ چرا بانک ها ورشکسته میشوند؟ مالیات چقدر باید باشد؟ اینها سوالاتی هستند که اقتصاددانها باید به آنها پاسخ دهند، اما اغلب بر سر آن اختلاف نظر دارند. از دید یک انسان عادی، اقتصاد یک زبان ناشناخته است: زبانی سرشار از اصلاحات پیچیده و ریاضیات پیشرفته. اخبار اقتصادی از دید چنین فردی غیر قابل درک است و نمیفهمد چرا قیمت سهام بالا و پایین میرود و اقتصاد از یک بحران به دامن بحران بعید میافتد. در حقیقت، زیر جبه اصلاحات تخصصی اقتصاد، این دانش از چند اصل ساده بیشتر تشکیل نشده است.
ما در اقتصادبه زبان ساده گوشه ای از نظریات در باب عملکرد اقتصاد و نحوه مدیریت آن را به شما نشان خواهیم داد.
دست پنهان
در قرن هجدهم، اقتصاددان و فیلسوف اسکاتلندی، آدام اسمیت، این جمله مشهور را نوشت:
ما شام شب خود را از خیرخواهی قصاب،کافه چی یا نانوا توقع نداریم، ما این را از علاقه آنها به سود خود توقع داریم. اگر من گرسنه باشم، قصاب به من گوشت میدهد و با خرید آن، در واقع من هزینه زندگی او را پرداخت میکنم.
تمثیل ((دست پنهان)) آدام اسمیت، استعارهای برای نشان دادن این موضوع است که بازارهای آزاد به سرعت نیاز های فرد را برآورده میکنند. احتیاجی به یک سازمان هماهنگ کننده نیست که به قصاب دستور دهد گوشت را در نقطه خاصی به بقیه بدهد یا به افراد گرسنه نشان دهد کجا باید برای دریافت شام خود صف ببندند. عرضه توسط قیمت با تقاضا برابر میشود، طوری که هر کس که قصد خرید چیزی را به بهای آن دارد، میتواند آن را بخرد. در نتیجه، یکی از اصول اساسی اقتصاد این است که تلاش افراد برای تأمین سود شخصی خود منجر به آشوب نمیشود، بلکه در عوض به نفع جامعه تمام خواهد شد. خیلی از نظریات عمیق اقتصادی به این مسئله ارتباط پیدا میکند که دست پنهان چطور عمل میکند و در چه شرایطی ممکن است دچار اشکال شود.
نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید