چه چیزی برخی جوامع را از بقیه ثروتمند تر میکند؟ چرا بانک ها ورشکسته میشوند؟ مالیات چقدر باید باشد؟ اینها سوالاتی هستند که اقتصاددانها باید به آنها پاسخ دهند، اما اغلب بر سر آن اختلاف نظر دارند. از دید یک انسان عادی، اقتصاد یک زبان ناشناخته است: زبانی سرشار از اصلاحات پیچیده و ریاضیات پیشرفته. اخبار اقتصادی از دید چنین فردی غیر قابل درک است و نمیفهمد چرا قیمت سهام بالا و پایین میرود و اقتصاد از یک بحران به دامن بحران بعید میافتد. در حقیقت، زیر جبه اصلاحات تخصصی اقتصاد، این دانش از چند اصل ساده بیشتر تشکیل نشده است.
ما در اقتصادبه زبان ساده گوشه ای از نظریات در باب عملکرد اقتصاد و نحوه مدیریت آن را به شما نشان خواهیم داد.
زندگی اقتصادی سرشار از ریسک است. سهام یک تاجر میتواند افت کند یا سر به آسمان بزند؛ ممکن است کارگر اخراج شود یا ترفیع بگیرد. ریسک شامل موقعیتهایی میشود که در آن مجموعهای اتفاقات مشخص با احتمالات قابل اندازهگیری رخ میدهد، مثلا نتایج متفاوتی از ریختن تاس ممکن است به دست آید. خیلی از تحلیلهای اقتصادی از این مفهوم استفاده میکنند: شرکتها و افراد، نتایج اجتماعی تصمیمات مختلف را بررسی و بعد موردی را انتخاب میکنند که بیشترین نفع را به دنبال آورد. مثلا شرکتی فکر میکند که سال بعد به احتمال فراوان تقاضا افزایش پیدا میکند، در نتیجه تصمیم میگیرد تا محصول جدیدی را به بازار بفرستد. عدم قطعیت مربوط به موقعیتهایی میشود که وقایع آتی دارای احتمالات نامشخص هستند و نمیتوان نتایج آنها را محاسبه کرد. عدم قطعیت در تمامی اقتصادها دیده میشود: مثلا نمیتوان فهمید چه تکنولوژیهایی یک دهه بعد از الان به وجود خواهد آمد. یعنی در دنیای واقعی، بخش عمده تصمیمگیریهای اقتصادی در مورد آینده بیشتر بر اساس حدس و گمان است تا محاسبات دقیق.
نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید