یافتن الگو در جایی که الگویی وجود ندارد هدر دادن وقت و منابع است.
فرض کنید صد توپ رنگی سفید و سیاه درون جعبه است و هر دقیقه یکی از جعبه بیرون می آید .تعداد توپهای سفید و سیاه برابر است و شما با هر بار حدس درست یک تومان جایزه میگیرید .
یک راهکار این است که انتخاب شما فقط یک رنگ باشد ،مثلا توپ سفید. در این صورت برنده 50 تومان خواهید بود . اما راهکار دوم این است که سعی کنید الگویی بیابید از رنگ توپهایی که از جعبه خارج میشوند . فرض کنید شما به سرعت متوجه شوید همیشه دو توپ سفید و سپس دو توپ سیاه از جعبه خارج میشود . جایزه شما به طرز شگرفی افزایش خواهد یافت . اما روی دیگر سکه این است که اگر الگویی وجود نداشت و ما تاآخر بازی مشغول پیدا کردن آن بودیم چه ؟ در این حالت جایزه ما از 50 تومانی که در راهکار اول براحتی قابل کسب بود بسیار کمتر می شود چون سرگرم پیدا کردن چیزی هستیم که عملا وجود ندارد .
اگر در بازار سرمایه، الگوهای قابل بررسی و آشنایی که سالها وجود داشته اند را با دستکاری قیمتی ، دست بردن در صورتهای مالی ، وضع قوانین محدود کننده سود شرکتها ،قیمت گذاری دستوری و خلاصه آنچه بعنوان دولتی کردن بورس میشناسیم از بین بردیم ، باید منتظر آن باشیم که حجم معاملات آن چیزی بشود که داریم میبینیم و خروج هر روزه پول از بازار سرمایه به سمت بازارهای غیرمولدی مثل طلا و دلار و بیت کوین را شاهد باشیم .
نظرتان را با ما به اشتراک بگذارید